پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

یه روز خیلی بد . فقط برای تو

سلام پسرکم دیشب یه کمی تب داشتی تا صبح هی بیدار میشدم و بهت شربت استامینوفن میدادم و خوب میشدی و انگار یکی منو کوک کرده باشه هر چند ساعت از جا می پریدم و بهت دست میزدم ببینم داغی یا نه صبح بردمت مهد و حالت بدک نبود . ساعتای 11 زنگ زدم مهد حالتو بپرسم که گفتن یه نیم ساعتی میشه خیلی تب کردی و افتادی منم نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم مهد.جالبه خونه 2 قدمی مهد بود ولی من فقط گازو گرفتم به طرف بیمارستان!!!!  وقتی رسیدم یادم اومده نه پول برداشتم و نه دفترچه بیمه!!! خوب گفتم آزاد ویزیتت کردن و تو حالت خیییییییییییلی زیاد بد بود و اصلا نمی تونستی سرتو بلند کنی و من واقعا نمی فهمیدم دارم چیکار میکنم . دوباره برگشتیم خونه پو...
26 تير 1391

پراکنده نوشت

دوست میدارم این حس زیبا و شیرین مادرانه را حتی اگر پوشاندن تو توسط پتویی در نمیه شب باشد * وقتایی که از بیرون میایم و تو از گرمای هوا له له میزنی نمی دونم چه جوری کفشامو درمیارم و بدو میرم برات شربت درست میکنم ومیدم دستت و تو با ولع تمام قورت قورت شروع به خوردن میکنی و من با هر بار بالا وپایین شدن برجستگی گلوت میگم: سلام بر لب تشنه تو یا علی اصغر - یا رقیه شهید....   * وقتی تو خیابون یا جاده های خاکی دوست داری پیاده راه بری از ماشین پیاده میشم و میزارمت یه کم راه بری و تو هیمی دوی و من هی نگات میکنم و قربون صدقه قد وبالات میرم و وقتی به طرف یه بوته خار میری و حتی یه چاله خیلی کوچیک میری با اینکه می دونم اتفاق ...
8 تير 1391

مادرانه 1

شبي، پسري نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود، رفت و يک برگه کاغذ را به او داد. مادر دست هايش را با حوله اي تميز کرد و نوشته ها را با صداي بلند خواند. پسرش با خط بچه گانه نوشته بود: صورت حساب کوتاه کردن چمن باغچه 5 دلار، مرتب کردن اتاق خوابم يک دلار، مراقبت از برادر کوچکم 3 دلار، بيرون بردن سطل زباله 2 دلار، نمره رياضي خوبي که امروز گرفتم 6 دلار، جمع بدهي شما به من 17 دلار! مادر لحظه اي به چشمان منتظر پسر نگاهي کرد، سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورت حساب فرزندش اين عبارت را نوشت: بابت سختي 9 ماه بارداري که در وجودم رشد کردي هيچ، بابت تمام شب هايي که بر بالينت نشستم و دعا کردم هيچ، براي تمام زحماتي که در اين سال ها کشيدم ت...
4 تير 1391
1