یه روز خیلی بد . فقط برای تو
سلام پسرکم دیشب یه کمی تب داشتی تا صبح هی بیدار میشدم و بهت شربت استامینوفن میدادم و خوب میشدی و انگار یکی منو کوک کرده باشه هر چند ساعت از جا می پریدم و بهت دست میزدم ببینم داغی یا نه صبح بردمت مهد و حالت بدک نبود . ساعتای 11 زنگ زدم مهد حالتو بپرسم که گفتن یه نیم ساعتی میشه خیلی تب کردی و افتادی منم نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم مهد.جالبه خونه 2 قدمی مهد بود ولی من فقط گازو گرفتم به طرف بیمارستان!!!! وقتی رسیدم یادم اومده نه پول برداشتم و نه دفترچه بیمه!!! خوب گفتم آزاد ویزیتت کردن و تو حالت خیییییییییییلی زیاد بد بود و اصلا نمی تونستی سرتو بلند کنی و من واقعا نمی فهمیدم دارم چیکار میکنم . دوباره برگشتیم خونه پو...
نویسنده :
مامانی
1:02